در خاطرم سیمای سیمینش به جا مانده ست
انگار با لبخند غمگینش به جا مانده ست
هر چند فصل عاشقی پایان تلخی داشت
با من هنوز آغاز شیرینش به جا مانده ست
گلچینی آمد شاخه ی خوشبختی ام را برد
گلچین خوشبختی که نفرینش به جا مانده ست
مایوسم و دلتنگ چون شاهی که در شترنگ
تنها میان صف فرزینش به جا مانده ست
بعد از تو چیز دیگری از من نخواهد ماند
از خیل شاعر ها کدامینش به جا مانده ست ؟
هر گاه رفتم اصفهان یاد تو افتادم
قلب تو با پلهای سنگینش به جا مانده ست
روزی به دنبال قناری گریه خواهی کرد
روزی که تنها بال سنگینش به جا مانده ست