فروع شب تار

ای مهربان که نام تو را یار گفته اند
چشم تو را فروع شب تار گفته اند

از دست های مهر تو اعجاز چیده اند
از گام های سبز تو بسیار گفته اند

ما با در و دریچه و روزن غریبه ایم
با ما سخن همیشه ز دیوار گفته اند

و اکنون ز نور پنجره ای رو به روی ما
کز ابرهای تیره به تکرار گفته اند

برخیز و پرده برکش از آن روی تا که
باور کنیم آنچه ز دیدار گفته اند

لهجه باران

 
 شعری تقدیم به عاشقان و منتظران واقعی آن امام همام

بگذار تا به لهجه باران بخوانمت

مانند عشق از دل و از جان بخوانمت

تا کوهها صدای مرا منتشر کنند
همراه بادهای پریشان بخوانمت

چشمم سفید گشت و تو از ره نیامدی
یعقوب وار، یوسف کنعان بخوانمت

بگذار تا به یمن ظهورت، بهار محض
بر گوش شاخه های زمستان بخوانمت

آهنگ التهاب سراب است در دلم
بگذار تا به لهجه باران بخوانمت