-
در آفرینش ماه (شاهنامه > آغاز کتاب)
شنبه 1 خرداد 1389 00:39
چراغست مر تیره شب را بسیچ به بد تا توانی تو هرگز مپیچ چو سی روز گردش بپیمایدا شود تیره گیتی بدو روشنا پدید آید آنگاه باریک و زرد چو پشت کسی کو غم عشق خورد چو بیننده دیدارش از دور دید هم اندر زمان او شود ناپدید دگر شب نمایش کند بیشتر ترا روشنایی دهد بیشتر به دو هفته گردد تمام و درست بدان باز گردد که بود از نخست بود هر...
-
گر باز دگرباره ببینم مگر او را (دیوان اشعار > غزلیات)
جمعه 31 اردیبهشت 1389 20:00
گر باز دگرباره ببینم مگر او را دارم ز سر شادی بر فرق سر او را با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را سوگند خورم من به خدا و به سر او کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را چندان که رسانید بلاها به سر من یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
-
گل خواهد کرد از گل ما (دیوان اشعار > غزلیات)
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389 20:22
گل خواهد کرد از گل ما خاری که شکسته در دل ما از کوی وفا برون نیائیم دامنگیر است منزل ما مرغان حرم ز رشک مردند چون بال فشاند بسمل ما نام گنهی نبرد تا کشت ما را به چه جرم قاتل ما کار دگر از صبا نیامد جز کشتن شمع محفل ما بیرحمی برق بین چه پرسی از کشته ما و حاصل ما خندد به هزار مرغ زیرک در دام تو صید غافل ما هاتف آخر به...
-
من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را (گزیده اشعار > غزلیات)
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389 20:13
من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را گر این وضع است میترسم که با چندین وفاداری شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا...
-
گویند عارفان هنر و علم کیمیاست(دیوان اشعار > قصائد)
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389 02:25
گویند عارفان هنر و علم کیمیاست وان مس که گشت همسر این کیمیا طلاست فرخنده طائری که بدین بال و پر پرد همدوش مرغ دولت و همعرصهی هماست وقت گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست گر زندهای و مرده نهای، کار جان گزین تن پروری چه سود، چو جان تو ناشتاست تو مردمی و دولت مردم فضیلت است تنها وظیفهی تو همی...
-
ای عجب! این راه نه راه خداست(دیوان اشعار > قصائد)
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 22:46
ای عجب! این راه نه راه خداست زانکه در آن اهرمنی رهنماست قافله بس رفت از این راه، لیک کس نشد آگاه که مقصد کجاست راهروانی که درین معبرند فکرتشان یکسره آز و هواست ای رمه، این دره چراگاه نیست ای بره، این گرگ بسی ناشتاست تا تو ز بیغوله گذر میکنی رهزن طرار تو را در قفاست دیده ببندی و درافتی بچاه این گنه تست، نه حکم قضاست...
-
آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است(دیوان اشعار > قصائد)
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 22:40
آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است آب هوی و حرص نه آبست، آذر است زاغ سپهر، گوهر پاک بسی وجود بنهفت زیر خاک و ندانست گوهر است در مهد نفس، چند نهی طفل روح را این گاهواره رادکش و سفلهپرور است هر کس ز آز روی نهفت از بلا رهید آنکو فقیر کرد هوای را توانگر است در رزمگاه تیرهی آلودگان نفس روشندل آنکه نیکی و پاکیش مغفر است در...
-
ای دل، فلک سفله کجمدار است(دیوان اشعار > قصائد)
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 22:39
ای دل، فلک سفله کجمدار است صد بیم خزانش بهر بهار است باغی که در آن آشیانه کردی منزلگه صیاد جانشکار است از بدسری روزگار بی باک غمگین مشو ایدوست، روزگار است یغماگر افلاک، سخت بازوست دردی کش ایام، هوشیار است افسانهی نوشیروان و دارا ورد سحر قمری و هزار است ز ایوان مدائن هنوز پیدا بس قصهی پنهان و آشکار است اورنگ شهی بین...
-
دیوان اشعار > رباعیات > قسمت اول
سهشنبه 28 اردیبهشت 1389 22:41
بیطاعت حق بهشت و رضوان مطلب بیخاتم دین ملک سلیمان مطلب گر منزلت هر دو جهان میخواهی آزار دل هیچ مسلمان مطلب □ ای ذات و صفات تو مبرا زعیوب یک نام ز اسماء تو علام غیوب رحم آر که عمر و طاقتم رفت بباد نه نوح بود نام مرا نه ایوب □ ای آینه حسن تو در صورت زیب گرداب هزار کشتی صبر و شکیب هر آینهای که غیر حسن تو بود خواند خردش...
-
رباعیات > رباعیات > قسمت اول
دوشنبه 27 اردیبهشت 1389 00:52
گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کاواز دهل شنیدن از دور خوش است □ گویند مرا که دوزخی باشد مست قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و میخواره بدوزخ باشند فردا بینی بهشت همچون کف دست □ من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت جامی و بتی و...
-
بابک طراوت
جمعه 24 اردیبهشت 1389 16:43
دیگر به دعا هم نبرم راه به جایی دیگر نتوان گفت که ای کاش بیایی دیشب به دلم آینه ی چشم تو می گفت ای عاشق بیچاره به این درد سزایی فریاد من خسته در این همهمه گم شد دیگر نرسد حیف صدایی به صدایی هر چند دلت با من دیوانه جفا کرد پیداست که با عشق به دنبال وفایی شب تا به سحر غرق تماشای تو بودم شب آمده ای اختر تابنده کجایی؟ من...
-
مریم آریان
جمعه 24 اردیبهشت 1389 16:43
چرا نمی شود بگویم از شما؟ علامت سئوال نمی شود بگویم از شما چرا؟ علامت سئوال به هر طرف که می روم مقابل من ایستاده است همیشه مثل سنگ، زیر یک عصا :علامت سئوال تو آنطرف کنار خط فاصله نشسته ای و من در این طرف در انتهای جمله با علامت سئوال نمی شود به اینطرف بیایی آه نه به من نگو دو نقطه بسته راه جمله را علامت سئوال نخواستند...
-
غروب جاده
جمعه 24 اردیبهشت 1389 16:41
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفره ای که تهی بود، بسته خواهد شد و در حوالی شبهای عید، همسایه صدای گریه نخواهی شنید، همسایه همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت منم که دور کران را به رنج گردیده منم که هرکه مرا دیده در گذر...
-
دیوان اشعار > رباعیات > قسمت اول
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 16:39
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی بازآ □ ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما □ ای کرده غمت غارت هوش دل ما درد تو شده خانه فروش دل ما رمزی که مقدسان ازو محرومند...
-
دیوان اشعار > رباعیات > قسمت اول
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 16:37
یا رب به محمد و علی و زهرا یا رب به حسین و حسن و آل عبا کز لطف برآر حاجتم در دو سرا بیمنت خلق یا علی الاعلا □ ای شیر سرافراز زبردست خدا ای تیر شهاب ثاقب شست خدا آزادم کن ز دست این بیدستان دست من و دامن تو ای دست خدا □ منصور حلاج آن نهنگ دریا کز پنبهی تن دانهی جان کرد جدا روزیکه انا الحق به زبان میآورد منصور کجا...
-
دیوان اشعار > رباعیات > قسمت اول
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 16:34
وا فریادا ز عشق وا فریادا کارم بیکی طرفه نگار افتادا گر داد من شکسته دادا دادا ور نه من و عشق هر چه بادا بادا □ گفتم صنما لاله رخا دلدارا در خواب نمای چهره باری یارا گفتا که روی به خواب بی ما وانگه خواهی که دگر به خواب بینی ما را □ در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا ور دل به خدا و ساکن میکدهای...
-
بس که خوشدل با غم شبهای ...(گزیده اشعار > انتخاب از غزلیات)
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 16:12
بس که خوشدل با غم شبهای در خویش را دوست میدارم چو طفل کور دل آدینه را □ تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا کی بود بیکاری آن مردم شکاران ترا □ ای طبیب از ما گذر درمان درد مام جوی تاکند جانان ما از لطف خود درمان ما □ دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما
-
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا (دیوان اشعار > غزلیات)
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 16:09
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا کی بود ممکن که باشد خویشتنداری مرا سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا ساقی عشق بتم در جام امید وصال می گران دادست کارد آن سبکساری مرا زان بتر کز عشق هستم مست با خصمان او میبباید بردن او مستی به هشیاری مرا زارم اندر کار او وز کار او هر ساعتی کرد باید...
-
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا (دیوان اشعار > غزلیات)
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 16:08
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا گر بیتو خواب و خورد نباشد مرا رواست خود بیتو در چه خور بود خواب و خور مرا عمری کمان صبر همی داشتم به زه آخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا باری به عمرها خبری یابمی ز تو چون نیست در هوای تو...
-
ای کرده خجل بتان چین را (دیوان اشعار > غزلیات)
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 23:35
ای کرده خجل بتان چین را بازار شکسته حور عین را بنشانده پیاده ماه گردون برخاسته فتنهی زمین را مگذار مرا به ناز اگر چند خوب آید ناز نازنین را منمای همه جفا گه مهر چیزی بگذار روز کین را دلداران بیش از این ندارند با درد قرین چو من قرین را هم یاد کنند گه گه آخر خدمتگاران اولین را ای گم شده مه ز عکس رویت در کوی تو لعبتان...
-
جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا (دیوان اشعار > غزلیات)
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 23:33
جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم ترا زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم ترا رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی در حال خود گویم همی، یادی بود کارم ترا آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا هان...
-
بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را (دیوان اشعار > غزلیات)
دوشنبه 20 اردیبهشت 1389 23:12
بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را لبت چون چشمهی نوش است و ما اندر هوس مانده که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس...
-
نیامدی
پنجشنبه 16 اردیبهشت 1389 23:14
دل به داغ بی کسی دچار شد، نیامدی چشم ماه و آفتاب تار شد، نیامدی سنگهای سرزمین من در انتظار تو زیر سم اسبها غبار شد، نیامدی چون عصای موریانه خورده دستهای من زیر بار درد، تار و مار شد، نیامدی ای بلندتر ز کاش و دورتر ز کاشکی روزهای رفته بیشمار شد، نیامدی عمر انتظار ما، حکایت ظهور تو قصّه بلند روزگار شد ، نیامدی
-
عباس حیدری
پنجشنبه 16 اردیبهشت 1389 13:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA رنگی به رنگ چشم سیاهت نمی رسد شب می دود، به مرز شباهت نمی رسد من اشتباه کردم اگر ماه گفتمت خورشید هم به صورت ماهت نمی رسد هردفعه کودک غزلم می پرد هوا دستش به میوه های نگاهت نمی رسد هر وقت می زند به سرم فکر عاشقی جایی به جز کنار و پناهت نمی رسد یا تو نخوانده ای که بیایی به...
-
شب و روز مونس من غم آن نگار بادا (دیوان اشعار > غزلیات)
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 22:19
شب و روز مونس من غم آن نگار بادا سر من بر آستان سر کوی یار بادا دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا چو رضای او در آنست که دردمند باشم غم و درد او نصیب من دردخوار بادا ز ملامت رقیبان نکند گذار بر من که بت من از رقیبان به منش گذار بادا سخن کنار پر خون که مراست هم بگویم به میان لاغر او،...
-
قراری چون ندارد جانم اینجا (دیوان اشعار > غزلیات)
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 22:18
قراری چون ندارد جانم اینجا دل خود را چه میرنجانم اینجا؟ سر عاشق کلهداری نداند بنه کفشی، که من مهمانم اینجا مرا گفتی: کز آنجا آگهی چیست؟ چه میپرسی، که من حیرانم اینجا نه او پنهان شد از چشمم، که من نیز ز چشم مدعی پنهانم اینجا اگر بتوان حدیثی گوی از آن روی که من بیروی او نتوانم اینجا نگارینی که سرگرداند از من...
-
سلام علیک، ای نسیم صبا (دیوان اشعار > غزلیات)
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 22:17
سلام علیک، ای نسیم صبا به لطف از کجا میرسی؟ مرحبا نشانی ز بلقیس، اگر کردهای چو مرغ سلیمان گذر بر سبا نسیمی بیاور ز پیراهنش که شد پیرهن بر وجودم قبا اگر یابم از بوی زلفش خبر نیابد وجودم گزند از وبا به نزدیک آن دلربا گفتنیست که ما را کدر کرد سیل از ربا ز دردش ببین این سرشک چو لعل روانم برین روی چون کهربا همین حاصلست...
-
ماییم و سرکویی، پر فتنهی ناپیدا (دیوان اشعار > غزلیات)
چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389 22:15
ماییم و سرکویی، پر فتنهی ناپیدا آسوده درو والا، آهسته درو شیدا در وی سر سرجویان گردان شده از گردن در وی دل جانبازان تنها شده از تنها بر لالهی بستانش مجنون شده صد لیلی بر ماه شبستانش وامق شده صد عذرا خوانیست درین خانه، گسترده به خون دل لوزینهی او وحشت، پالودهی او سودا با نقد خریدارش آینده خه از رفته با نسیهی...
-
دیوان اشعار > دوبیتیها > قسمت اول
سهشنبه 14 اردیبهشت 1389 18:44
خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی □ دلم میل گل باغ ته دیره درون سینهام داغ ته دیره بشم آلاله زاران لاله چینم وینم آلاله هم داغ ته دیره □ به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم □...
-
بمیر ای دل که آسایش بیابی (دیوان اشعار > قصیده)
سهشنبه 14 اردیبهشت 1389 18:43
بمیر ای دل که آسایش بیابی که مو تا جان ندادم وانرستم من از روز ازل طاهر بزادم ازین رو نام بابا طاهرستم