نیست را بنمود هست و محتشم

نیست را بنمود هست و محتشم
هست را بنمود بر شکل عدم

بحر را پوشید و کف کرد آشکار
باد را پوشید و بنمودت غبار

چون مناره خاک پیچان در هوا
خاک از خود چون بر آید بر علا

خاک را بینی به بالا ای علیل
باد را نی جز به تعریف دلیل

کف همی بینی روانه هر طرف
کف بی دریا ندارد متصرف

کف به حس بینی و دریا از دلیل
فکر پنهان آشکارا قال و قیل

نفی را اثبات میپنداشتیم
دیده معدوم بینی داشتیم

دیده ای کاندر نعاسی شد پدید
کی تواندجز خیال و نیست دید

فعل تو وافی است زو کن ملتحد
که درآید با تو در قعر لحد
__________________
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد