ای من همه بد کرده و دیده ز تو نیک
بد گفته همه عمر و شنیده ز تو نیک
حدّ بدی و غایت نیکی این است
کز من به تو بد به من رسیده، ز تو نیک
***************
عشقت که به دل گرفتهام چون جانش
در دست و به صبر میکنم درمانش
وز غایت عزت که خیالت دارد
در خانهٔ چشم کردهام پنهانش
***************
دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم؟
دل دادم و اندوه تو بردم، چه کنم؟
من زنده به عشق توام ای دوست، ولیک
از آرزوی روی تو مردم، چه کنم؟