فروغ فرخزاد

چه گریزیست ز من؟
چه شتابیست به راه؟
به چه خواهی بردن
در شبی این همه تاریک پناه؟

مرمرین پله ی آن غرفه ی عاج
ای دریغا که ز ما بس دور است
لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است

نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایان است
شاید آن نقطه ی نورانی
چشم گرگان بیابان است

می فرو مانده به جام
سر به سجاده نهادن تا کی؟
او در اینجاست نهان
می درخشد در می

گر به هم آویزیم
ما دو سر گشته ی تنها چون موج
به پناهی که تو می جویی خواهیم رسید
اندر آن لحظه ی جادویی اوج

انتظار


آقا بیا که عمری است در انتظار هستیم
مـا بین هم غریـبیـم، امّیـد بر تـو بستـیم
 

احمد شاملو

به جست و جوی تو
بر درگاه ِ کوه میگریم
در آستانه دریا و علف.

به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راه فصول
در چار چوب شکسته پنجره ئی
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه می گیرد.
. . . . . . . . . . . .
به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد زد؟
***
جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است
و جاودانگی
رازش را
با تو درمیان نهاد.

پس به هیئت گنجی در آمدی:
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دلپذیر کرده است!
***
نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد
- متبرک باد نام تو -

و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...

سهراب

شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده

می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها

فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چقدر تاریک است

خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟

مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من، لیک غمی غمناک است.

در مدح پیامبر اعظم(ص)

درکوه، انعکاس خودت را شنیده ای
تا دشت ها هوای دلت را دویده ای

در آن شب سیاه نگفتی که از کدام
وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیده ای ؟

«تبت یدا... » ابی لهبان شعله می کشند
تا پرده ی نمایش شب را دریده ای

رویت سپیده ای ست که شب های مکه را ...
خالت پرنده ای ست رها در سپیده ای

اول خدا دو چشم تو را آفرید و بعد
با چشمکی ستاره و ماه آفریده ای

باران گیسوان تو بر شانه ات که ریخت
هر حلقه یک غزل شد و هر مو قصیده ای

راهب نگاه کرد و آرام یک ترنج
افتاد از شگفتی دست بریده ای

دیگر چرا به عطر تو ایمان نیاوریم
ای لهجه ات صراحت سیب رسیده ای

بالاتر از بلندی پرهای جبرئیل
تا خلوت خدا، تک و تنها پریده ای

دریای رحمتی و از امواج غصه ها
سهم تمام اهل زمین را خریده ای

حتی کنار این غزلت هم نشسته ای
خط روی واژه های خطایم کشیده ای

گفتند از قشنگیت اما خودت بگو
از آن محمدی (ص) که در آیینه دیده ای

در مدح امیر دو عالم

ای دل بیا مناقبی از اصفیا بخوان
یک شمه ای ز تاج سر اولیا بخوان

با خاکیان ، کواکبیان ، آسمانیان
یک دم حدیث کنت مع الانبیا بخوان

از مظهرالعجائب عالم نَمی بدان
وز مظهرالغرائب حق کیمیا بخوان

در مصحف خدا لقبش هل اتی ببین
واندر زبور نام ورا ایلیا بخوان

سرمایه ولای علی را به جان بخر
خود را فراتر از همه اغنیا بخوان

خاک در سراچهٔ قنبر غلام او
بر دیدگان خویش چنان توتیا بخوان

شعری در مدح مولا

باسم رب العالی الاعلی و رب المرتضی
می کنم در ماه رحمت وصف آن شیر خدا

باید امشب دل پر از احساس کرد
تا شب قدر علی این سینه را الماس کرد

باید از اعماق دل نام علی را هم سرود
چون علی بهر محمد یاوری دیرینه بود

هر که از ذکر علی غافل بود، جاهل بود
بی ولای او ، نماز هر کسی باطل بود

ذکر مولا فاتح قلب همه است
ذکر حیدر روز و شب یا فاطمه است

بشنوید ای مردمان حق پرست
عشق حیدر از ازل در تار و پودم بوده است

در مه غفران مه رحمت، ماه توبه، ماه عشق
می سرایم مدح مولایم علی، آن شاه عشق

از قلم خواهم مرا یاری کند
پیش مولا آبروداری کند

هان مسلمانان عاشق ! شیعیان پاکدل
عشق او گشته عجین، از کودکی با آب و گل

یاد دارم مادرم نام علی یادم بداد
شیر را با عشق مولا در دهان من نهاد

گفت روزی مادرم فرزندکم ای دلبرم
من تو را با عشق مولایم علی می پرورم


یاد دارم روزها با عشق تو سر کرده ام
روز و شب مداحی اولاد حیدر کرده ام

یاد داری یا علی نذرت جوانی کرده­ام؟
در مسیر عشق تو من جانفشانی کرده­ام!

مه ،مه رحمت بود ماه صیام است و نماز
وه چه خوش ماهی بود ماه دعا ، راز و نیاز

حرفی از راز و نیاز آورده ام مولای من
سینه را لبریز از سوز و گداز آورده­ام مولای من

هان تو ای شیعه چرا بر خواب غفلت می روی!!
در سحر آیا تو مغروق خدایت می شوی؟

گر تو مولایت علی باشد چرا راهت جداست؟
عاشق مولا همیشه غرق در ذات خداست

اقرا ای شیعه تو در مصحف، صفات مومنون
الذین هم فی صلاتهم خاشعون

شیعیان! راه علی تا روز محشر زنده است
هر که دارد عشق او ، وا... او پاینده است